انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن
انار

انار

معرفی انار و دلمشغولیهای یک هموطن

راهی

یا ستار العیوب

گر ما را دیده اید چه دیدنی

گر فرق ما را شکسته اید چه شکستنی

گر سوی ما آمده اید چه آمدنی

گر پیش ما نشسته اید چه نشستنی

گر با ما مدرا کرده اید چه مدارائی

گر کمک داده اید ما را چه کمکی

گر دشمن زده اید مارا چه دشمنی

گر تقویت کرده اید ما را چه تقویتی

گر آرام ساخته اید ما را چه آرامشی

گر تراسنده اید خصم ما را چه ترسی

گر شیطان بدر کرده اید ما را چه شیطانی

گر آموزش داده اید ما را چه آموزشی

گر فکرت آموخته اید ما را چه فکرتی

گر تادیب ساخته اید ما را چه ادبی

گر نوازش داده اید ما را چه نوازشی

گر صاف کرده اید راه ما را چه راهی

گر میان دار معرکه بوده اید ما را چه میانداری

گر برآورده اید آرزوی ما را چه برآوردی

گر صفا بخشیده اید خانه مان را چه صفائی

گر آب بوده اید بر آتش مان چه آبی
گر صبر بوده اید بر مصیبت مان چه صبری

گر نمک بوده اید بر قاتق مان چه نمکی

گر پروارنه بوده اید گرد شمع مان چه پروانه ای

گر روشنی بوده اید بر شبهای تارمان چه روشنایی

گر بوده اید.......

بگو کدام بودن؟

..... تا بگویم بوده ای یا مدعی بوده ای

راهم دهید در کوره راهی باریک تا سازم راهی بهر مدعوبین

دوگانه

یا عادل مهربان

اینجا باغ است و بقیه جاهای دنیا جنگل

ما برتریم

دشمنان ما باید از بین بروند

هر که با ماست باشد

هر کس با ما نیست نباید باشد

ما سرور هستیم

هر چه ما می گوئیم درست است

آنچه دیگران می گویند اگر برای ما نفع دارد درست است وگر نه ،نه

بلایی سر تان در آوریم که یادتان برود که به ما بگوئید بالای چشمتان ابروست

هر چه خواستید به دیگران بگوئید

ولی هرکس که ما را تائید کند نه

او بد باشد و خوب باشد ندارد

خوب و بد را ما تعیین می کنیم

جهان از ماست

دیگران انگل هستند

.....

پلیس ما باید معترضین را با شدیدترین راه ممکن نابود کند

پلیس ما تامین کننده امنیت ماست

حق دارد بی قانونی را تحمل نکند

حق دارد قانون شکن را بکشد

حق دارد او را خفه کند

حق دارد چون ما می گوئیم

....

اغتشاشگران ایرانی صلح جو هستند

معترضین ایرانی محق هستند

معترضین ایرانی نباید پلیس با آنها برخورد کند

امنیت آنها باید تامین باشد

حکومت ایران باید نابود شود

دانشمندان ایرانی باید کشته شوند

کشتن ماموران ایرانی خشونت نیست

ما جهانی پر از حقوق بشر ساخته ایم

ولی فقط بشر آن ما هستیم

بقیه انسانها اگر ما بگوئیم بشرند وگرنه بشر نیستند

ما اروپایی و آمریکایی هستیم

آسیا و آفریقا اگر با ما نباشد نباید باشد

همه چیز را ما تعیین می کنیم

میزان ما هستیم

اینها تعاریف دوگانه نیست

چون ما می گوئیم

....ما

.....فقط ما

تمام.....

وزین

یا حنان

از سر ذوق بلند شدن و ترکیدن

از سر شوق رفتن و خیط شدن

از سر خنده گریختن و زمین خوردن

از سر مستی رقیصدن و پرپر شدن

از سر خماری دودین و کله ملق شدن

از سر غرور سخن گفتن و خام شدن

از سر ترس گفتن و شرمنده شدن

از سر خشم زدن و پشیمان شدن

از سر غضب زدن و خورده شدن

از سر هیجان چشیدن و بیمار شدن

از سر قهر رفتن و ناپید شدن

از سر رنجش قاپیدن و دزد شدن

از سر بی خردی خرد کردن و کم وزن شدن

از سر نااهلی کشتدن و تمام شدن

....

می شد زندگی کرد اگر ناهنجار نبودیم

می شد افراشته شد اگر غمگین نبودیم

می شد دوست داشت اگر در افکار باطل نبودیم

می شد رشد کرد اگر نادرست اندیشه نبودیم

می شد وزین شد اگر خودتحقیر نبودیم

می شد دید اگر در غضب خود نبودیم

.....

اینک هستیم

.... شاید امان داده شده ایم

برگردیم که بد کردیم

توبه از هرآنچه برای غیر تو کردیم

بیداد

یا غیور

در روشنایی دنبال سایه ها بودم

ناگهان تاریکی فرا گرفت مرا

اینجا گلبرگها صاف هستند

کمی جلوتر ساقه ای شکسته

انگار ساق پایمان خمیده

درختی به بلندای خانه کل محمد

از دور پیداست

درخت توت است

آنها را می چینم شیرین و درشت

خوردن قبل از ترک درخت زرنگی است

تابم کم است در بی تابی روزگار

شاید بنشینم سر کویش ناراحت

فکرم درگیر است قالب ندارد

شرمگین دیگر درختان سر راه

علفزاران تنهایی روزهای تب دار

وای از اینهمه بی شرمی سردمداران

سران تنگ دنیای گرفتار

پا پیچ همه ناچاران اقلیم

دروازه تنگی تنفس زنان بیمار

آه از اینهمه بیداد

زجر

یا غفور

برگی کوچک از درختی بزرگ بر زمین نشست

بادی آنرا کمی جابجا کرد

پیرمردی از کنار آن گذشت

طوفانی آنرا در هوا چرخاند

در سکوتی کنار پیاده رویی جا خوش کرد

کودکی آنرا پایمال کرد

ذرات آن در کف خیابان کشیده شد

هنوز هم لاستیکهای زیادی از روی آن می گذرند

شب و روز

چه زجری می کشد سپوری که هر روز باید کف خیابان و پیاده رو را جارو بکشد

دیگر هیچ کس طوفان را لعنت نخواهد کرد

دیگر هیچ ماموریتی برای بیابان نوشته نمی شود

تمام درختان در پارک و باغ آسوده بودند

هیچ مهم نبود که باد وزشی کند و ابر غرشی

اتفاقات تصادفی در حال رخدادن هستند

اما آنطرف کسی صدا می کند

برگها بی گناه کنده شدند

اینطرف گوش هایی می شنود

همه می دانند که اتفاق شایعه برداشته است

اما جوانکی چاقویش در دل ماموری فرو می نشیند

...

کمی بعد طناب دار محکم می شود

هیچ کس او را بی تقصیر نمی داند

حتی آنطرفی